loading...
بسیجی سلام
سجاد عاشوری بازدید : 289 شنبه 18 بهمن 1393 نظرات (0)

بس که دلم گرفته بود

رفتم یه شب امام رضا

رفتم به پشت پنجره

بلکه آقا بده شفا

یکی یکی مریض ها رو

آقا خودش میداد شفا

نوبت به درد من رسید

فرمود چته امام رضا

گفتم آقا نمیدونم پر میزنه دلم چرا؟

فرمود دوای تو اینه باید بری به کربلا

گفتم حالا که اینطوره آقا بیا با هم بریم

فرمود مگه نمیبینی مریض دارم میدم شفا

من خودم امضا میکنم خودت برو به کربلا

اما باید قولی بدی

شب های جمعه که میشه

بروی توی حرم بمون

مادر من وقتی اومد، سلام من رو برسون

گفتم آقا «ترسم اینه جواب سلاممو نده»

فرمود به مادرم بگو، منو رضا فرستاده

سجاد عاشوری بازدید : 337 سه شنبه 02 دی 1393 نظرات (0)

کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت 

یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت 

کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد 

سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت 

خسته بود از همه ی آینه ها تا اینکه 

زشت آمد،متحول شد وزیبا برگشت 

آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود 

با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت 

زائری گفت چرا اشک ندارم آقا 

نگهش کردی و با دیده ی دریا برگشت 

یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم 

رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت 

به گمانم که به طور تو مشرف شده بود 

آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت 

صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم 

ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت 

جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم 

دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت 

نفس خادمتان خورد به آن نصرانی 

در حرم شیعه شد،از مذهب ترسا برگشت 

زائری بود مردد جلوی ترمینال 

مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت ... 

کپی فقط با درج منبع

سجاد عاشوری بازدید : 201 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

بخون خیلی قشنگه

یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تهویه ای

حرم اقا امام رضا(ع) که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد

چشمش خورد به پنجره فولاد اقا. رو کرد به مترجمش چرا انقدر اینجا

شلوغ و این دستمالها چیه که مردم به اون میبندن؟؟ گفت ما شیعه های

ایران هر مشکلی داریم میایم اینجا و این دستمالا رو میبندیم تا مشکلمون

زودتر حل بشه. که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به

پنجره فولاد اقا. که چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش

زنگ خورد مترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست

حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش

میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه

کجای بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من

رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند

لحضه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو

گفت به اقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق

بچه دیدم ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این اقا کی بود فرستادی

وقتی رفتم جلوی در رفته بود ... 


السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا 

درباره ما
Profile Pic
سلام خوش اومدین من هرروز آپم کپی برداری از این وبلاگ فقط با درج منبع مجاز میباشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    برای شادی امام زمان (عج) مایلید چندتا صلوات بفرستید؟
    از وبلاگ بسیجی سلام چقدر راضی هستین؟
    کانال تلگرامی بسیجی سلام

    کلام شهدا
    جبهه صحنه عاشق را و کربلا است،
    بسیجیان می‌آیند و در خون خود می‌غلتند و
     صحنه جنگ را رنگین می‌کنند ولی راضیند
     به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور
     به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی
    بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد.
    بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.

    پاسدار شهید محمد رضا رمضانی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1300
  • کل نظرات : 383
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 129
  • آی پی دیروز : 309
  • بازدید امروز : 785
  • باردید دیروز : 1,400
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 785
  • بازدید ماه : 16,376
  • بازدید سال : 75,854
  • بازدید کلی : 987,959
  • کدهای اختصاصی
    کد موس کد کج

    کد کج شدن گوشه تصویر

    ابزار وبلاگ

    شهدای شاخص 95

    انرژی مثبت
    مانند پرنده باش که روی شاخه مینشیند و
    شاخه میلرزد
    ولی پرنده به آوازش ادامه
    میدهد
    چرا که مطمئن است بال و پر دارد
    کپی برداری از مطالب این وبلاگ

    بسیج و امام